بازی

۱.بدترین اتفاق زندگیت؟ 

اولیش رو نمی تونم بگم ، ولی یه مشکلی بود که توی محیط کار برام پیش اومده بود ،

دومیش هم که همه در جریان هستن ، کاری که فرهاد کرد ، و فکر می کنم همچنان داره ادامه می ده بهش !

 

2.بهترین اتفاق زندگیت؟ 

هر روز دیدن فرهاد توی پارک دم مدرسه وقتی دبیرستانی بودم !

قبول شدنم توی آزمون ارشد .

  

3.بهترین تصمیمی که گرفتی؟   

ادامه تحصیل  

 

4.بدترین تصمیمی که گرفتم؟   

ازدواج با فرهاد . اگر دوست می موندیم ، همه چی بهتر بود ...

  

5.بزرگترین پشیمونیم ؟

 مربوط می شه به بدترین اتفاق زندگیم ، و پشیمونیم از این بابته که محیط کارم رو ترک نکردم همون موقع .

 

6.چه کسی تو زندگیت تاثیر گذاشته؟ 

خب چیزی که مسلمه ، اینه که فرهاد بیشترین تاثیرو توی زندگی روی من گذاشته !

  

7.آرزوهات بگو؟

من موقعی هم که رفته بودم مکه ، فقط یه دعا کردم که می دونم خودخواهانه است ، ولی اونم اینه که زودتر از عزیزانم بمیرم .

البته یه چیزای دیگه هم هست : دلم یه سفر دریایی می خواد ، یه سفر دریایی طولانی ، مسافرت می خوام ، طولانی ، از اینایی که با دوچرخه می رن یا با ماشین خودشون می رن دور دنیا ، یه ماشین ون می گیرن و می رن همه جا رو می بینن و اگه از منظره ی جایی خوششون بیاد ، همون جا چند روزی صبر می کنن و دنیا اصلن براشون مهم نیست ... براشون مهم نیست چی می خورن و چی می پوشن . کلن مسافرت دلم می خواد ، زیاد ! 

8. به معجزه اعتقاد داری ؟ اوهوم !

 

9.چقد خوش شانسی؟ 

خوش شانس هستم گاهی مواقع ، ولی کلن به آدم خوش شانس معروف نیستم . به هر حال ، کلن موجود خوش شانس شناخته نمی شم ...

 

10.خیانت+عشق+دروغ هر سه مکمل هم؟

منظور این سوالو متوجه نشدم . ولی هر سه تاشو دیدم ، اگر عشق نبود ، دوتای دیگه رو نمی تونستم تحمل کنم . هر چند دروغ ها بسیار کوچولو بودن !

 

 11.از کی خیلی بدت میاد؟

خواهر شوهر بزرگه ، پسر مدیر عامل شرکت قبلیمون ( که شاید به زودی یه نسبت فایلی هم پیدا کردیم ! ) شوهر خواهرم ...

 

12. تا حالا دل کسیو شیکوندی؟

فرهادو زیاد به گریه انداختم و دلشو شکوندم قبلنا – منو این طوری نگاه نکنین ، گاهی خیلی بی رحم می شم.

یکی از دوستام هم از دستم یکی دوبار ناراحت شد .

دل مامانمو شکستم ، البته بعد از این که منو به حد جنون می رسونه .

دل بابامو شکستم ، چون حقیقتو بهش گفتم ...

آدم بدی هستم . نه ؟

 

13.چرا این اسمو واسه وبلاگت انتخاب کردی؟

چون اسممه !

 

14.کیو از بچه های وب بیشتر دوست داری؟ 

هر کی رو بگم ، اون یکی ناراحت می شه . ولی همه رو تو گوگل ریدر دارم و می خونمشون . تازه می بینید که ، لینکدونی رو هم صفا دادم !

 

15.تعریفی از زندگی خودت ؟ 

احمقی که به جای دفاع سکوت می کنه ، کسی که می ترسه با مشکلات مواجه بشه .

 

16.خوشبختی؟  

پیدا کردن آرامشه توی زندگی . همه دنبال آرامشن و وقتی پیداش می کنن ، خوشبختن !

 

17.با گفتن این واژه ها چی به ذهنت میرسه؟   

 هلو: یاد شلیل می افتم . یه بار اسم شلیل یادم رفته بود تو خونه ، به مامانم گفتم به من هلوی بدون پرز بدین !

خـــــــــدا: کم لطفی خودم !

امام حسین:  هیئت   

اشک: غم

کوه: شمال  

سریال فرار از زندان: لینکلن 

هوش: مادرشوهری

ایمان مبعلی: سکوت

ویلن:  سیامک خواهانی و شادمهر عقیلی

خواهر شوهر: حسود

رنگ چشمات: قهوه ای

چه رنگی؟

برای هر چیزی یه رنگی خوبه . برای ماشین مشکی ، برای لباس هر رنگی که به مدلش بیاد ...

 جواب دادن به تلفن و مسیج: 

همیشه جواب میدم...

گلرخ :

فکر می کنم خیلی مارموز تر از اونم که منو بشناسن . خیلی جنبه های گلرخ رو هیچ کس ندیده ، حتی فرهاد . بیشتر تودارم !

 18.کلام آخر: 

برای آرامش همیدگه دعا کنیم ...

 

19. کسایی رو که دعوت میکنم: خانم ساده اگر دوست داشت ، برامون بنویسه دوست دارم جواباشو بخونم .

و شی شی جون ، شاید یه کم از این کم حرفی دربیاد ...

کسی هست اسمش تو لینکدونی نباشه ؟

نظرات 6 + ارسال نظر
آنو جمعه 16 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 07:48 ب.ظ

عالی شد! کیف کردم و ممنون که دعوتمو قبول کردی مرسی خانومی

سارا جمعه 16 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 11:07 ب.ظ

منم رمز میخام اخه

farnaz جمعه 16 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 11:11 ب.ظ http://www.dokhtardooneh.blogsky.com

salam golrokh jan
motmaen boodam ke be eshtebaheshoon pey mibaran
khoda hamishe javabe adaamye mazloomo sabooro mide
hich vaghtam tanhashoon nemizare
be nazaram too in sharayet faghat bayad khalesane az khoda bekhay komaket kone
ihazeram ghasam beokhoram age vaghean azash bekhay ham komaket mikone ham rahe dorosto behet neshooon mide
bekhoda khodesh neshoonet mide
man ino ba tamame vojoodam hesesh kardam golrokh joonam

ویسپرد جمعه 16 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 11:41 ب.ظ http://vispardblog.persianblog.ir

جالب بود گلی جونم . خوبه که همه چی رو به راهه

ShiShi شنبه 17 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 03:21 ق.ظ http://shishiii.persianblog.ir/

مرسی گلرخ جونی. باعث شدی بعد از 1 هفته یه پست بذارم. جواب هاتو خوندم. اصلا ناراحت نباش حتی یه ذره. موطمئنم پشت همه ی اون کارها و اتفاق ها یه حکمتی بوده. بازم مرسی گلرخی. کلی خوشحالم کردی جو جو

نازی شنبه 17 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 05:35 ب.ظ http://nazi9069.blogfa.com

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد