-
۴۳
جمعه 5 شهریورماه سال 1389 03:52
نمی دونم چی می خوام بگم . حرفی نیست . همش می ریم مهمونی . دوست ندارم . من فقط خونه ی ساکت خودمونو می خوام ، و چند ساعت تنها بودن . من خسته شدم از این لبخندای مسخره ، از این در گوشی حرف زدن ها ، از این که هی می شنوم : " مگه این دختره چی داشته که فرهاد رفته گرفتتش ؟ " از همه چی دیگه دارم خسته می شم . شاید هم...
-
۴۲
چهارشنبه 27 مردادماه سال 1389 19:02
ماه رمضونه . چند روز اول ماه رمضون مسافرت بودیم ... مثلن تازه عروس و دامادیم . همه ی فامیل ، به جای مهمونی گرفتن ، افطاری می دن . دیروز خونه ی مامان خودم دعوت بودیم . امروز دعوت نداریم ، فردا خونه ی دایی ام ، جمعه خونه ی مادربزرگم ، شنبه خونه ی عمه ی فرهاد ... اول زنگ می زنن : جمعه خونه ی ما افطار دعوتین . - ببخشید ما...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 19 مردادماه سال 1389 12:24
حقمون نیست ؟ حق ما نیست ، باد توی موهامون بپیچه ؟ حقمون نیست آفتاب به موهامون بخوره ؟ یاد اون روزهایی می افتم ، که زیر آفتاب ، توی اون سال های اول ، زل می زد به موهام و با جدیت می گفت : گلی ؟ تو موهات قرمز داری ؟ می گفتم چه می دونم ؟ حتما دارم ! حقمون نیست ، دراز بکشیم روی تخت ، بخوایم آفتاب بخوره روی پوست شکممون ؟ نه...
-
۴۱
دوشنبه 18 مردادماه سال 1389 13:07
مشاهده یادداشت خصوصی
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 8 مردادماه سال 1389 03:19
مشاهده یادداشت خصوصی
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 1 مردادماه سال 1389 21:47
مشاهده یادداشت خصوصی
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 31 تیرماه سال 1389 14:53
مشاهده یادداشت خصوصی
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 19 تیرماه سال 1389 10:53
مشاهده یادداشت خصوصی
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 12 تیرماه سال 1389 21:00
مشاهده یادداشت خصوصی
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 7 تیرماه سال 1389 15:36
مشاهده یادداشت خصوصی
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 4 تیرماه سال 1389 02:28
خوبم ... بهترم ... همه چی مثل قبله . نیست . نمی خوام برگرده . شبا ، به جای صدای نفسش ، به صدای تلق تولوق کولر عادت کردم . آدمیزاده . به همه چی عادت می کنه ....
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 31 خردادماه سال 1389 02:19
مشاهده یادداشت خصوصی
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 26 خردادماه سال 1389 16:14
من همچنان با دایال آپ آنلاینم . میام بهتون سر می زنم . دلم براتون تنگ شده . مشاهده یادداشت خصوصی
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 21 خردادماه سال 1389 22:43
رمز همون رمز قبله ، هر کسی رمز می خواد برام آدرس وبلاگ بذاره . مشاهده یادداشت خصوصی
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 21 خردادماه سال 1389 20:17
مشاهده یادداشت خصوصی
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 19 خردادماه سال 1389 11:07
مشاهده یادداشت خصوصی
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 17 خردادماه سال 1389 10:24
مشاهده یادداشت خصوصی
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 16 خردادماه سال 1389 02:33
مشاهده یادداشت خصوصی
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 14 خردادماه سال 1389 12:03
روز مادر هم گذشت ، روز زن ، تولدم ، همه گذشت و من حالم خوب نشد . این متن رو فرهاد رو روی کارت نوشته بود برای من . فکر کنم از اینترنت پیداش کرده : می گویند بهشت زیر پای توست اما ؛ نمی دانند که بهشت خود تویی .. که لفظ سبزت جاوید بر سینه زمان. و آن روز که خُدا تو را آفرید احسن الخالقین شد...... و تو نه آدم را با سیب...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 9 خردادماه سال 1389 10:11
مشاهده یادداشت خصوصی
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 7 خردادماه سال 1389 10:58
مشاهده یادداشت خصوصی
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 1 خردادماه سال 1389 22:39
مشاهده یادداشت خصوصی
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 31 اردیبهشتماه سال 1389 13:43
مشاهده یادداشت خصوصی
-
خسته ام ...
چهارشنبه 29 اردیبهشتماه سال 1389 21:10
مشاهده یادداشت خصوصی
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 29 اردیبهشتماه سال 1389 00:30
مشاهده یادداشت خصوصی
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 28 اردیبهشتماه سال 1389 09:53
مشاهده یادداشت خصوصی
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 23 اردیبهشتماه سال 1389 10:45
مشاهده یادداشت خصوصی
-
پست خصوصی
یکشنبه 19 اردیبهشتماه سال 1389 18:47
اگر رمز می خواید آدرس وبلاگتون رو بذارین . مشاهده پست خصوصی
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 19 اردیبهشتماه سال 1389 10:46
مشاهده یادداشت خصوصی
-
قصه های من و برادرم - ۲
چهارشنبه 15 اردیبهشتماه سال 1389 13:29
مشاهده یادداشت خصوصی